سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

پسرم چهارساله شد

   هديه ات تمامي ستاره هاي آسمان تمامي گلهاي روي زمين ، آواز هر چه پرنده خوش صداست ، تمامي قلبم ، همه زواياي روحم و سراپاي جان و تنم ... كاش كه بپذيري عشقم را ، قلبم را و روحم را . در لحظه موعود نزديك گوش قشنگت زمزمه كنم که ... دردانه ام   تولدت مبارك پسرم؛سینا... و امروز یعنی 15 آبان 93 روز تولد توست .... اینک آمده ام اینجا تا برایت  بنویسم که : چهار سال است که خورشید خانه ما از پس نگاه تو طلوع کرده و شبها ماه با بستن چشمهای تو ٬ چشمهایش را بسته.... چهار سال است که من به یک منِ  دیگر بدل شده ام و تغ...
15 آبان 1393

محرم 93

پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهي كشيدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چيست محرم؟باناله گفت:ماه عزاي اشرف اولادآدم است سینای من ،پسر عزیزم امسال محرم انقدر شیطونی و اذیت کردی که نشد ازت چندتا عکس درست و حسابی بگیریم ولی همین چند تا هم غنیمته روزهاي زيباي شكفتنت شتابان مي گذرند و به لطف خداوند مهربان چشمان من نظاره گر توست كه هر روز بزرگ و بزرگتر ميشوی و با عطر حضورت به من حس خوب زندگي مي دهی.. حسابی اذیت باباجون کردی..... قبول باشه جان مادر.... اینم عکسای شب عاشورا  و پختن شله زرد اینم عکس دوست جون جونیت ...
14 آبان 1393
1